- اشارة
- مقدّمه مصحّحين
- [مقدمه مولف]
- باب اوّل در شرابها و ربّها
- سكنجبين:
- سكنجبين بزورى:
- سكنجبين بزورى گرم:
- سكنجبين ريوندى:
- سكنجبين:
- سكنجبين رمّانى:
- سكنجبين سفرجلى:
- سكنجبين سفرجلى حارّ:
- ساختن خل العنصل:
- سكنجبين عنصل:
- سكنجبين عسل:
- سكنجبين كه خداوند سپرز را سود دهد:
- سكنجبين:
- سكنجبين افتيمون:
- شراب افسنتين:
- شراب افسنتين نوع ديگر:
- شراب افسنتين:
- شراب افسنتين:
- شراب اسطوخودّوس:
- شراب هليون:
- شراب خنديقون:
- خنديقون، نوع ديگر:
- شراب كاكنج:
- ميبه:
- ميبه نوع ديگر:
- ميفختج:
- ميفختج نوع ديگر:
- شراب سعال:
- شراب انجير:
- شراب انجير نوع ديگر:
- شراب كدر:
- شراب هليله:
- شرابى كه فواق بنشاند:
- شراب فواكه:
- شراب انار ترش:
- شراب نعناع:
- شراب آلوى مسهل:
- شراب انار عذب:
- شراب خشخاش:
- شراب سيب:
- شراب به:
- شراب ريواس:
- شراب حماض:
- شراب ليموا:
- شراب نارنج:
- شراب غوره:
- شراب عود:
- شراب مورد:
- شراب الورد:
- شراب گل مكرّر:
- شراب دينار:
- شراب زوفا:
- شراب تمر هندى:
- شراب صندل:
- شراب بنفشه:
- شراب نيلوفر:
- شراب عنّاب:
- شراب گاوزبان:
- شراب بالنگو:
- شراب انجبار:
- پخته فنجوش:
- باب دويم در لعوقات
- باب سيوم در مربّيات
- باب چهارم در جوارشات
- جوارش:
- جوارش خبث الحديد:
- جوارش زعفرانى:
- جوارش جالينوس:
- جوارش زيره:
- جوارش سفرجلى مسهل:
- جوارش سفرجلى ممسك:
- جوارش تمرى:
- جوارش شهرياران:
- جوارش اترج:
- جوارش عود:
- جوارش عود، نوع ديگر:
- جوارش آمله:
- جوارش آمله، معه اضافه:
- جوارش مصطكى:
- شراب عنبر:
- جوارش مصطكى:
- جوارش مشك:
- جوارش كافور:
- جوارش كندر:
- جوارش حبّ الآس:
- جوارش جوزى:
- جوارش خوزى:
- جوارش طباشير:
- جوارش سماق:
- جوارش زيره كبير:
- جوارش زيره، نوع ديگر:
- جوارش انجدان:
- جوارش عطايى:
- جوارش عنبرى:
- جوارش عنبر:
- جوارش اسقف:
- جوارش كافورى:
- جوارش ملكى:
- جوارش جلالى:
- جوارش بسباسه:
- جوارش بلادر:
- جوارش حبّة الخضرا:
- جوارش مقلياثا:
- جوارش سمسم:
- جوارش منيمن:
- جوارش نانخواه:
- جوارش كندر:
- جوارش تفّاحى:
- جوارش هندى:
- جوارش فلافل:
- فنداديقون:
- جوارش الملوك:
- جوارش خسروى:
- جوارش كرويا:
- جوارش مسيحى:
- جوارش خولنجان:
- جوارش لؤلؤ:
- باب پنجم در معاجين و ترياقات
- ترياق فاروقى:
- مثروديطوس:
- ترياق اربعه:
- ترياق الطّين:
- معجون ترياقى:
- معجون هرمس:
- معجون شجرينا[52]:
- امروسيا:
- انقراديا:
- انقرادياى كبير:
- انقرادياى صغير:
- فنداديقون:
- اثاناسياى بزرگ:
- فلونياى رومى:
- فلونياى پارسى:
- دواء الكركم كبير:
- دواء الكركم كبير:
- دواء الكركم صغير:
- دوالك صغير:
- كلكلانه مروزى:
- كلكلانه سرد:
- معجون قمرى:
- معجون ترب لاشه:
- معجون تربدى:
- معجون لوزى:
- معجون اسود:
- معجون حجر اليهود:
- معجون عقرب:
- معجون كاكنج:
- معجون مرّ:
- معجون حلتيث:
- اصطمخيقون[59]:
- معجون فلافلى:
- معجون مبدّل المزاج:
- معجون حبّ الغار:
- معجون باذمهره:
- معجون زراوند:
- معجون ابهل:
- معجون گل:
- معجون راحة:
- معجون تربد:
- معجون زوفا:
- معجون وج:
- معجون سقنقور:
- معجون لبوب كبير:
- لبوب كبير، نوع ديگر:
- لبوب، نوع ديگر:
- معجون اسرار الاطبّاء:
- معجون سقراط:
- معجون لؤلؤى:
- معجون عطايى:
- معجون كندر:
- معجون خواجه رشيد:
- معجون بزورى:
- برشعثا:
- برشعثا، نوع ديگر:
- معجون انفع:
- معجون زرعونى:
- معجون جنطيانا:
- معجون حبّ الغار:
- معجون افسنتين:
- معجون سنبل:
- معجون قى:
- معجون قباد الملك:
- معجون قيصر:
- معجون نجاح:
- معجون بزورى:
- معجون نانخواه:
- معجون مسيح:
- معجون غياثى:
- معجون شهريارى:
- معجون سير:
- معجون خيار چنبر:
- معجون سورنجان:
- معجون ثيادريطوس:
- معجون مشك:
- معجون فلاسفه:
- معجون نوشدارو:
- معجون فودنج:
- باب ششم در اطريفلات
- باب هفتم در مفرّحات
- باب هشتم در اقراص
- قرص طباشير:
- قرص طباشير:
- قرص طباشير معتدل:
- قرص كهربا:
- قرص گلنار:
- قرص زرشك بزرگ:
- قرص زرشك كوچك:
- قرص ريوند چينى:
- قرص خشخاش:
- قرص گل:
- قرص گل، نوع ديگر:
- قرص غافث:
- قرص كاكنج:
- قرص بنفشه:
- قرص گل، نوع ديگر:
- قرص گل، نوع ديگر:
- قرص مقل:
- قرص كافور:
- قرص كافور، نوع ديگر:
- قرص زرشك:
- قرص شيره:
- قرص لك:
- قرص برنكى:
- قرص افسنتين:
- قرص كبر:
- قرص انيسون:
- قرص ايرسا:
- قرص پنج انگشت:
- قرص فوه:
- قرص خردل:
- قرص عود:
- قرص عود، نوع ديگر:
- قرص كندر:
- قرص دم الاخوين:
- قرص راسن:
- قرص الآس:
- قرص بسّد:
- قرص سرمه:
- قرص الطين:
- قرص بزور:
- قرص اسارون:
- قرص بنفشه، نوع ديگر:
- قرص سنبل:
- قرص زرنيخ:
- باب نهم در حبوبات
- حبّ اياره:
- حبّ صبر:
- حبّ سورنجان:
- حبّ شبيار:
- حبّ قوقايا:
- حبّ السّعال:
- حبّ المسك:
- حبّ ممسك:
- حبّ غاريقون:
- حبّ عشره:
- حبّ اصطمخيقون:
- حبّ ذهب:
- حبّى:
- حبّ سكبينج:
- حبّ زبل:
- حبّ غاريقون، نوع ديگر:
- حبّى:
- حبّى:
- حبّ مادريون:
- حبّى:
- حبّ خيزران:
- حبّ و اصلى:
- حبّ خربق:
- حبّ شيطرج كبير:
- حبّ شيطرج صغير:
- حبّ غافث:
- حبّ شاهترج:
- حبّ مقل:
- حبّ مقل، نوع ديگر:
- حبّ مقل:
- حبّ الغايه:
- حبّ كزمازو:
- حبّ المسك:
- حبّ المسك، نوع ديگر:
- حبّ بهرامى:
- باب دهم در سفوفات
- سفوف طباشير:
- سفوف درونج:
- سفوف عود:
- سفوف قاقله:
- سفوف خمار:
- سفوف كرنب:
- سفوف انيسون:
- سفوف جوز:
- سفوف حبّ الرّشاد:
- سفوف بسيارى بول:
- سفوفى:
- سفوف نمك:
- سفوف هليله:
- سفوف هليله[84]، نوع ديگر:
- سفوف افسنتين:
- سفوف فربهى:
- سفوف انار دانه:
- سفوف نشاسته:
- سفوف مقلياثا:
- سفوف زرشك:
- سفوف سماق:
- سفوف سورنجان:
- سفوف سرطان:
- سفوفى كه سنگ از گرده و مثانه اطفال بيرون كند:
- سوختن سرطان:
- باب يازدهم در ايارجات
- باب دوازدهم در شيافات
- باب سيزدهم در سعوطات و نطولات
- سعوطى:
- سعوطى:
- طلاى صداع و سرسام گرم را:
- ضمادى:
- ضمادى كه هيضه باز دارد:
- ضمادى كه جگر گرم را سود دهد:
- ضمادى:
- ضمادى:
- ضمادى:
- ضمادى:
- طلاى صداع:
- ضمادى:
- ضمادى:
- طلاى صداع:
- ضمادى:
- ضماد صداعى:
- دواى حبّ القرع:
- ضمادى:
- طلاى نقرس:
- طلايى كه قضيب را قوّت دهد:
- طلاى برص و بهق و كلف:
- طلاى داء الثّعلب:
- طلايى كه ريختن موى نگاه دارد:
- طلاى ريش سر اطفال:
- طلاى گر و خارش:
- طلاى:
- طلاى كلف:
- طلايى كه اثر زخم كه بر پوست باشد ببرد:
- ضمادى ديگر:
- طلايى: كه آسيب معده و جگر را نافع بود؛
- ضمادى: كه همه دردها تحليل كند؛
- ضمادى: كه مادّه را از موضع آمدن باز دارد؛
- ضمادى: كه دفع گزيدن جانوران زهرناك بكند؛
- ضمادى: كه درد بواسير بنشاند؛
- طلايى: كه آماس بواسير بنشاند؛
- ضمادى: كه آماس قضيب و خايه كه از گرمى باشد ببرد؛
- ضمادى: كه بول خون باز دارد؛
- طلايى: كه ترابيدن آب از قضيب و خارش كه در خايه باشد،
- ضمادى: كه خداوند فتق را سود دهد؛
- ضمادى: كه آماس پستان را سود دهد؛
- ضمادى: كه شير زنان كمتر كند؛
- ضمادى: كه نگذارد كه پستان بزرگ شود؛
- ضمادى: كه اختناق رحم زايل كند؛
- نطول: كه خداوند سرسام گرم را و كسى كه خواب نيايد، مفيد بود؛
- نطول صداع:
- نطول ديوانگان:
- نطول صداع سودايى:
- نطول صداع بادناك:
- نطول صداع سرد و خشك:
- باب چهاردهم در داروهاى متفرّقه
- دارويى كه گنده بينى زايل كند:
- دارويى كه ريش بينى گنده را سود دارد
- دارويى كه خون از بينى باز دارد:
- دارويى كه سدّه بينى بگشايد
- دارويى كه درد گوش برد:
- دارويى كه ريم از گوش آمدن باز دارد:
- دارويى كه درد گوش ببرد:
- دارويى كه ريم از گوش پاك كند:
- دارويى كه گرانى گوش ببرد
- دارويى كه كرم گوش بكشد:
- دارويى كه سفيدى كه بر ناخن افتد، ببرد:
- دارويى كه پوستها كه بر ناخن برخيزد، باز دارد:
- دارويى كه گرانى و سستى زبان ببرد:
- دارويى كه دميدگى دهان ببرد:
- دارويى كه دهان سياه شده باشد، پراكند:
- دارويى كه دندان كه سياه شده باشد، بزدايد:
- سنونى: كه دندان بزدايد و بوى دهان خوش كند و رطوبتها از بن دندان ببرد؛
- دارويى: كه بهق سياه و سفيد را مفيد است؛
- اگر آب در گوش رفته باشد:
- اگر ريگ مثانه باشد:
- اگر گوش سنگين باشد:
- اگر باد در خايه افتد:
- زبد البحر مقدوح:
- اگر آب چشم رود:
- اگر در گوش آماس باشد:
- اگر شكم آسيب بگيرد:
- اگر كسى ريش باشد:
- كسى را درد معده باشد:
- اگر حيض بسته باشد:
- كژدم گزيده باشد:
- اگر كسى شب كور باشد:
- اگر كسى را سپرز باشد:
- داروى ديگر[95]:
- باب پانزدهم در غرغره و داروى قى
- باب شانزدهم در داروهاى چشم
- باب هفدهم در مطبوخات
- باب هجدهم در حقنهها
- باب نوزدهم در روغنها
- روغن قسط:
- روغن قسط بزرگ:
- روغن قسط كوچك:
- روغن حبّة السّودا:
- روغن افسنتين:
- روغن فرفيون:
- روغن سوسن:
- روغن بيد انجير:
- روغن بيد انجير:
- روغن ترب:
- روغن حسك:
- روغن كدو:
- روغن ريحان:
- روغن شقايق:[101]
- روغنى كه درد گوش كه از گرمى بود، زايل گرداند:
- روغنى كه درد گوش كه از سردى بود، ببرد:
- روغن مصطكى:
- روغن مورد:
- روغنى كه موى را نگاه دارد:
- روغن آبى:
- روغن مازريون:
- روغن بنفشه:
- روغن گل بادام:
- روغن سيب:
- روغن سورنجان:
- روغن كراث:
- روغن آجر:
- روغن جو و گندم و زرده تخممرغ:
- روغن لادن:
- روغنى كه ناسور را به صلاح مىآورد:
- باب بيستم در مرهمها
- [باب بيست و يكم][106] اسامى مركّبات
خواص الاشيا
اشارة
شماره بازيابي : 5-15745
امانت : امانت داده مي شود
سرشناسه : بختيشوع بن جبرئيل، قرن3ق.
عنوان و نام پديدآور : خواص الاشيا[نسخه خطي]/ بختيشوع بن جبرئيل
آغاز ، انجام ، انجامه : آغاز:بسمله. چنين گويند كه چون مامون الرشيد در بغداد بخلافت بنشست رسولان و حاجبان را از هر طرفي...
انجام:افتاده :... مستقيم فعل... بقراط حكيم گويد ...
مشخصات ظاهري : برگ60ب-101(115برگ)، 15سطر: 93×155؛ قطع: 120×195
يادداشت مشخصات ظاهري : نوع و درجه خط:نستعليق
نوع كاغذ:فرنگي نخودي
تزئينات متن:عناوين به شنگرف
نوع و تز ئينات جلد:تيماج سرمه اي، يك لا، مجدول، اندرون جلد آستر كاغذي
معرفي نسخه : كتابي است در طب درباره خواص و مضرات داروها و گياهان و خوردنيها، شرابها و معجونها و همچنين گرمابه رفتن، فصد كردن، حجامت كردن، دارو خوردن و شهوت راندن و مانند آن كه به كار افراد مي آيد و علت بيماريها. اين كتاب به فرمان مامون الرشيد توسط بختيشوع بن جبرئيل كه از كتاب حكماي قديم چون محمد بن زكريا، ارسطاطاليس حكيم، جالينوس، بقراط، مهراس، هرون حسين بن محمد اسحق و ديگر حكماي قديم جمع آوري كرده تاليف شده است.
توضيحات نسخه : نسخه بررسي شده .ارديبهشت 86 .برخي از اوراق وصالي شده و در برخي از اوراق آب افتادگي و پاك شدن خطوط به چشم مي خورد.
يادداشت كلي : زبان: فارسي
اين كتاب بدرخواست مامون الرشيد تاليف شده است.
صحافي شده با : : ذخيره خوارزمشاهي/ اسماعيل بن حسن جرجاني1075139
موضوع : پزشكي
گياهان دارويي
مقدّمه مصحّحين
طب يونانى
تاريخ پزشكى يونانى با نام أبقراط (هيپوكراتس) از مردم كوس شروع مى شود، كه به سال 257 ق. م.
(و به روايتى 370 ق. م.) از دنيا رفت و كتاب كلمات قصار يا فصول]Aphorismoi[ او پيوسته كتاب راهنماى كسانى بوده است كه